loading...

آئین مستان

امام حسن عسکری,روضه امام حسن عسکری,متن مداحی شهادت امام حسن عسکری,متن مداحی امام حسن عسکری,مداحی شهادت امام حسن عسکری,مداحی امام حسن عسکری,متن روضه همراه با صوت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1750 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3822 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 409 زمان : نظرات (0)

"یا وَلِیَّ اللّهِ ! إنّ بَیْنى وَ بَیْنَ  اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا یَأْتى عَلَیْها إلّا رِضاكُمْ"

"یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"

آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند

خاک شما شدند و هوادارتان شدند 

زیباترین اهالی دنیای عشق هم

یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند 

لطف شماست این که تمامیِ انبیا

بالاتفاق سائل دربارتان شدند 

آن ها که پای منت چشم کریمتان

بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند 

نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت

یا هرکه حاجت از حرم دیگری گرفت

 ای جلوه ی خداییِ بی انتها حسن

خورشیدِ روشنِ سحرِ سامرا حسن

امشب عروج زخمی بال مرا ببر

تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن 

در بین خانواده ی زهرای مرضیه

باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن 

زنجیره ی مُحبت زهراست دینِ من

با یک حسین و چار علی و دو تا حسن 

آن که مرا فقیر حرم میکند تویی

یک التماسِ پشت درم میکند تویی 

آن که در این زمانه ی بی اعتبارها

با یک سلام معتبرم میکند تویی 

آن که تو را همیشه صدا میکند منم

آن که مرا همیشه کرم میکند تویی

شکرخدا گدای امام حسن شدم

خاکی ترین کبوتر بام حسن شدم

درِ خونه ی اون آقایی بریم، که عُمدتاً  عمرش رو در زندان گذراند، تحت نظر گذراند، بیست و هشت سال بیشتر عمر نکرده...

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست

سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

به خدا قسم اگه روضه هر چیزی غیر از این بیت بود تحملش برا آقا راحت بود، آقارو تازیانه بزنند، در غل و زنجیر بکنند، تحت نظر و مراقبت باشه، اما این بیت نباشه تحملش برا آقا سخت نیست...

پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند

تا بگویند در این شهر مسلمان کم نیست

زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست

بوسه ی جام به دندان تو یعنی این بار

خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست

 یه شربتی است آقا فرمود برا من آماده کنید، تا این شربت رو برا آقا آوردند، آقا تا کنار دهانش بیاره، اما دستان مبارک بلرزه، نتونه این شربت رو میل کنه، لحظاتی بعد صدا زد: مهدیم رو بگید بیاد. تا چشمش به جمال مهدیش روشن شد، هی داره قربون صدقه مهدیش میره،پسرم! میخوام از دست تو آب بنوشم، آقامون برای پدرشون ظرف آبی آوردند...چقدر لذت بخشِ برای یه بابا از دستان فرزندش آب بخوره،اما عرضم اینِ آقا جان! کربلا کار برعکس شد،دیدن پسر از وسط میدان صدا زد: " یَا أبَه ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی"...آی حسین...

پاشو داره جونم بالا میاد

پاشو عمه از خیمه ها میاد

پاشو تو رو جون زهرا پاشو

جون به لبم کردی...

کاش خیمه برگردی...

مُراعات حالم کن

بیا استقبالم کن

بذار دلخوش باشم من

بخند و خوشحالم کن

تو نباشی اُف به دنیا

ای علی جان...

باز نگاهی کن به بابا

ای علی جان....

ولدی علی....

علی! شده غرق خون گیسویت

علی! همه جا پیچیده بویت

علی! امان از زخم پهلویت

علی! چشمم شده دریا

بابا بگو بابا....

با چشمان کم سویم

تو را هر جا میجویم

ببین لشکر میخندد

که میلرزد زانویم

ای جوانم! ای شهیدم! ای علی جان!

کرده داغت، مو سفیدم،  ای علی جان!

ولدی علی....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 500 زمان : نظرات (0)

عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا

دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا

نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم

نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا

به گریه مردم عابر جواب میدادن

برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها

حسن جان .... حسن جان ... قربونِ غریبیت برم آقا ... زائر کم داره ، امشب درسته شبِ تاج گذاری امامِ زمانِ ، ولی از ادب دورِ وقتی حجت ابن الحسن امشب چشمانش اشک باره ما شادی کنیم ، ما خوشحالیم ولی شادیمون رو فردا بروز میدیم " امشب خدا یه فرصتی داده برا بابات گریه کنیم ... بهت تسلیت بگیم آقا ... مجلسِ ختم منعقد است به نامِ نامیِ امامِ عسکری ... آقا ، بینِ ما اینطور رسمِ مجلسِ ختمِ پدر ، اگه پسر زنده باشه دمِ در می ایسته ... همه بهش سر سلامتی میگن ، تسلیت میگن ... خدا بهتون صبر بده ، غم نبینید ... صاحب عزا هم تشکر میکنه میگه خوش اومدی زحمت کشیدید ... آقا ما انتظارِ تشکر نداریم اما اومدیم امشب بهت تسلیت بگیم ...

اونایی که اربعین امسال روزیتون نشد برید حرمش ... این آقا موسس و بنیانگذارِ سفرِ اربعینِ ...

عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا

دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا

نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم

نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا

به گریه مردم عابر جواب میدادن

برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها

کسی به دادِ دلِ من نمی رسد جز تو

بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا ...

اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم

امشب ما رو زائرِ خودت حساب کن ... دلم برایِ سامرا تنگ شده ... آقا حرمت داره آباد میشه الحمدالله ... اون روزی که گنبدت رو خراب کردن با خودم گفتم ای کاش خونۀ ما خراب میشد ... به به چه گنبدِ زیبایی رونمایی شده ... اما حرمِ حسنِ فاطمه هنوز ساخته نشده ...

حسن جان ...

اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم

کنار سفرۀ فضلت نشینم ای مولا

بزرگ زاده چه مهمان نواز و خون گرمی

گذاشتی دهنم زود لقمۀ خود را

مگر سرای تو دارالنَعیم عشاق است؟

هزار لیلی و مجنون نشسته اند این جا

امام عسگری ای تکیه گاه امروزم

رها نمی کنمت تا قیامت فردا

دعا کنید که همسایۀ شما باشم

جوار چشمۀ تسنیم جنتُ الاعلی

اگر بهشت بیایم ، بدان که بنشینم

به زیر سایۀ مهرت ، نه سایۀ طوبی

هوای سامره دارد دلِ هوایی من

بده برات سفر ،جانِ مادرت زهرا ...

برایِ کربُبَلا خرجی سفر بدهید

به حقِ چادر خاکیِ زینب کبری

مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم

برایِ مهدی تان زیر گنبدِ خضرا

یگانه غایت خلقت وجودِ مادر توست

کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا

شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است

شبیه حال و هوایِ غروب عاشورا

شنیده ام که نباید ز مَشک حرفی زد

به خاطرِ دل پر درد مادرِ سقا ...

روضه بخونم برا امامِ عسکری بلند گریه کنیم ... شیخِ طوسی در الغیبة نقل کرده ، چنان زهر به بدنِ امامِ عسکری اثر کرد 28 بهار فقط از عمرش گذشته بود ... براش ظرفِ آب آوردن ، آقایِ ما تشنه شد ، ظرف رو بلند کرد روایت میگه انقه دستاش میلرزید ... این ظرف مرتب به دندان هاش اصابت میکرد ... ظرف رو رویِ زمین گذاشت ، خادم رو صدا زد درون حجره بیا ، مهدیِ من مشغولِ نمازِ ، سر به سجده گذاشته صداش بزن ...

میگه وارد حجره شدم ، آقا پدرتون حالشون خوب نیست ، مهدیِ فاطمه آمد ... امامِ عسکری فرمود ای آقای خاندانِ من به پدرت آب بده ... ظرف رو بلند کرد به لب هایِ بابا آب گذاشت ... من بمیرم امام عسکری موسسِ زیارتِ اربعین ... من یه آقایی رو کوفه می شناسم ، مسلم ابن عقیل ... قبل از شهادتش آب طلب کرد ، آب رو به سمتِ دهانش برد ، دندانش داخلِ ظرفِ آب افتاد ظرفِ آب خونی شد ، آب رو نخورد ... یه آقایِ دیگه هم می شناسم به لبهایِ مبارکش آب نرسید ... ظرفِ آب به دندان هایِ مبارکش نخورد ... اما اون نامرد چوبِ خیزران رو بلند کرد ... به لبُ دندانِ پسرِ زهرا میزد .. یه وقت زینب صدا زد : .... یا یَزید لا تَشَل ، مُنتَحیاً علی ثَنایا ابی عَبدالله علیه السّلام  ....

 ای حسین .....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 382 زمان : نظرات (0)

سامرا ، باز با صفا شده ای
درحریمت برو بیا داری
اربعین پا به پایِ کرببلا
زائر و دسته ی عزا،داری
باز هم گنبدِ طلائی تو
مثلِ مشهد ز دور معلوم است
همه دانند زیرِ این گنبد
مدفن دو امام معصوم است
معرفت حکم میکند اینجا
وقتِ گریه به رسمِ جود و کرم
همه یادی کنیم این شبها
از تمام مدافعانِ حرم
تا ابد یادمان نخواهد رفت
راهِ ما در مسیرِعاشوراست
در کنارِ دعایِ صاحبمان
امنیت زیرِ سایه ی شهداست
همه ی دلخوشیِ ما این است
لااقل یک حسن حرم دارد
صبح و ظهر و غروب سفره به پاست
بسکه صاحب حرم ، کرم دارد
۲۸سالش بود شهید شد...
اهلِ بیت رسول این ایام
به غم وغصه ها اسیر شدند
راستی بین بچه هایِ علی
این حسن ها چه زود پیر شدند
چشم خود باز کرد و باگریه
پسرِ خویش را نگاهی کرد
دست انداخت دورِ گردنِ او
لبِ او را رویِ لبش آورد
زیرِ لب گفت : الوداع پسرم
بعداز این موسم جدائی هاست
این بیابان نشینی ماها
همه اش ارث مادرت زهراست
بعد از آنکه زدند مادر را
جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد
شادی از خانواده ی ما رفت
بیت الاحزان شبی که ویران شد
تشنه ی قدری آب بودم من
لب عطشانِ من تکان می خورد
کی به پیش نگاهت ای بابا
لب من چوبِ خیزران می خورد
مهدی جان! پسرم ببین عمه ت حکیمه خاتون هست....مادرت نرجس خاتون هست....
بله بابا....چرا؟!
عمه ات هست و مادرت هم هست
نه میانِ نگاههای حرام
وای از ماجرایِ بزم شراب
وای از ازدحام شهرِ شام
آستین ها حجاب سر میشد
بین آن گیر و دار در بازار
چه کسی دیده است دعوایِ
زن و یک نیزه دار در بازار
عمه جانم....عمه جانم...عمه جان قد کمانم....عمه جانم....


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 368 زمان : نظرات (0)

هر شب به دلِ غمزده، غوغای تو دارم

نقشی به دل از قامتِ رعنای تو دارم

گر پیشِ نظر باشی و در قلب هویدا

اما چه کنم میلِ تماشایِ تو دارم

نادیده مجسّم شده ای در بر چشمم

آن سان که نظر، بر رخ زیبای تو دارم

ای یوسف زهرا! سَرِ بازار محبّت

با رشته کلافی سَرِ سودای تو دارم

یابن الحسن! نکنه بمیریم نبینیمت آقا...از قدیم یه بیتی دَرِ گوشمون همیشه گفتن...

لب تشنه اگر آب نبیند سخت است

نوکر رُخِ ارباب نبیند سخت است

آجرک الله یا صاحب الزمان! ....شب شهادتِ بابای مظلومش،هرجا نشستی صداش بزن:یابن الحسن...اللهم عجل لولیک الفرج

آنکه بر محضر شما نرسد

مطمئناً که تا خدا نرسد

بهتر است اینکه زیر خاک رود

آن سری که به سامرا نرسد

عطرِ سرداب را نفهمیده

آنکه بر سُرَّ مَن رَآی نرسد

چشم برخاکِ آن اگر بکشیم

آسمان هم به گرد ما نرسد

سامرا رفته ها به من گفتند

هیچ جایی به کربلا نرسد

از کفن کردنی دوباره بخوان

تا که روضه به بوریا نرسد

با حسینیم با حسن هستیم

ما گدایِ دوتا حسن هستیم

نام ما را که از قدیم نوشت

از گدایان این حریم نوشت

تا خدا حال و روز ما را دید

بعدِ نام حسن،کریم نوشت

تا که پیش تو دردِ دل کردیم

نام ما را خدا کلیم نوشت

دل ما را اسیر کرد آنکه

بال جبریل را گِلیم نوشت

رفته بودیم مشهد و آقا

باز هم روزیِ عظیم نوشت

سامرا واجبیم ، امام رضا

نه کبوتر که یا کریم نوشت

با حسینیم با حسن هستیم

ماگدای دوتا حسن هستیم

این طرف صحن صاحب کرم است

آن طرف یک غریب بی حرم است

این طرف هرچه هست زائر هست

آن طرف بی چراغ بی علم است

این طرف احترام می بینی

آن طرف ناسزا که دم به دم است

سامرا شد خراب فهمیدم

چقدر روضه ها شبیه هم است

مادری اند هر دوتا آقا

موسپید است هر که غرق غم است

پیش هر دو به گریه می شنوی

روضه ی پهلویی که محترم است

باحسینیم با حسن هستیم

ما گدای دوتا حسن هستیم

کاش پلکت کمی تکان بخورد

به زمین ورنه آسمان بخورد

پسرت آمده است تا جگرت

زخم کمتر از این و آن بخورد

لحظات آخر بود،آخری ها همه ی ائمه یا یاد مادرشون افتادن یا یاد جد غریبشون حسین...امام عسکری هم گاهی می گفت:جگرم.. گاهی می گفت:مادرم...

پسرت آمده است تا جگرت

زخم کمتر از این و آن بخورد

ظرف آبی به دستهایش تا

پدر آبی نفس زنان بخورد

فرمود:جیگرم داره میسوزه،لبا خشکِ..آقا حجة بن الحسن خودشون ظرف آبی رو آوردن مقابل دهان بابا گرفتن،همه ی بچه ها زودی میان بالا سرِ باباشون اگه کاری داشته باشه...همه ی باباها هم عشق می کنن،میگن:موقع جون دادن بچه مون بالا سرمون باشه...تشنه بودی میدونم اما مهدیت برات آب آوُرد...

یه نفر هم گفت:من آب ببرم...سپرش رو آب کرد،تا رسید نزدیکِ گودال،دید شمر داره بیرون میاد،گفت: بگو هلال کجا میری؟ گفت:میخوام حسین رو سیرابش کنم...یه وقت نانجیب گفت: من حسین رو سیراب کردم...

زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان

لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان

به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان

که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد

کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود

واقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک

عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان

بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد

به رُخِ عمه ی نیکو سِیَرَم مهدی جان

 

آقای من!یا امام عسکری! شما رو آزار دادن،خونه زندگی تون رو بهم ریختن،ریختن تو خونه ی شما... اما فقط یه دَرِ خونه رو آتیش زدن...

یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو،یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن،بارها حرمت باباتون رو نگه نداشتن...اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن،که ریختن تو خونه دَرِ خونه رو آتیش زدن،دستای باباشون رو بستن...

علامه امینی گریه می کرد،گفتن:آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت:الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا،اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر،تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن...یکی علی رو می کشه یه عده حرومی یه خانومی رو می زنن...

بعضی روضه ها گریه داره،اما بعضی روضه ها داد داره،بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت،می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟ الان یه بیت می خونم...

از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم

به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم

دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را

که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم

زنی که بخواد بچه به دنیا بیاره،قبلش برا بچه اش لباس آماده میکنه...بعد از ماجرایِ در و دیوار هر وقت بچه ها می خوابیدن،مادرمون لباس بچه اش رو بغل می گرفت...محسن جان خیلی دوست داشتم ببینمت...اما مغیره تو کوچه امون نداد....شبیه این مادر فقط رُبابِ، تو شام یه وقت زینب نگاه کرد دید داره دستش رو تکون میده،چی شده رباب؟گفت:خانوم جان ما بین این زن ها دیدم زنی بچه اش رو بغل گرفته...یادِ علی اصغرم افتادم....حسین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 934 زمان : نظرات (0)

سامرا ، باز با صفا شده ای

درحریمت برو بیا داری

اربعین پا به پایِ کرب و بلا

زائر و دسته ی عزا،داری

باز هم گنبدِ طلائی تو

مثلِ مشهد ز دور معلوم است

همه دانند زیرِ این گنبد

مدفن دو امام معصوم است

معرفت حکم میکند اینجا

وقتِ گریه به رسمِ جود و کرم

همه یادی کنیم این شبها

از تمام مدافعانِ حرم

تا ابد یادمان نخواهد رفت

راهِ ما در مسیرِعاشوراست

در کنارِ دعایِ صاحبمان

امنیت زیرِ سایه شهداست

همه دلخوشیِ ما این است

لااقل یک حسن حرم دارد

صبح و ظهر و غروب، سفره بپاست

بسکه صاحب حرم ، کرم دارد

اهلِ بیت رسول این ایام

به غم وغصه ها اسیر شدند

راستی بین بچه هایِ علی

این حسن ها چه زود پیر شدند

آخه یه حسن دیگه هم مدینه خیلی زود پیرشد، محاسنش سفید شد...

چشم خود باز کرد و باگریه

پسر خویش را نگاهی کرد

دست انداخت دورِ گردنِ او

لب او را رویِ لبش آورد

زیر لب گفت : الوداع پسرم

بعداز این موسم جدائی هاست

این بیابان نشینی ماها

همه اش ارث مادرت زهراست

بعد از آنکه زدند مادر را

جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد

شادی از خانواده ی ما رفت

بیت الاحزان شبی که ویران شد

عصمت الله پشت در افتاد

پایِ دشمن به خانه اش واشد

آنقدر با قلاف کوبیدند

استخوانهایِ بازویش تا شد

محسنِ بی گناه را کشتند

دادِ زصدیقه را در آوردند

فضه و جد ما به پشتِ در

جسم ششماهه دفن میکردند

تشنه ی قدری آب بودم من

لب عطشانِ من تکان می خورد

کی به پیش نگاهت ای بابا

لب من چوبِ خیزران می خورد

عمه ات هست و مادرت هم هست

نه میانِ نگاههای حرام

وای از ماجرایِ بزم شراب

وای از ازدحام شهرِ شام

آستینها حجاب سر میشد

بین آن گیر و دار در بازار

چه کسی دیده است دعوایِ

زن و یک نیزه دار در بازار

"حالا که تا اینجا اومدم بذار بگم" امام سجاد فرمودند:همه ی مارو به یه طناب بستند، جلوی این سلسله منو بستند، عقب این سلسله عمه ی مارو بستند، هر جایی تند حرکت می کردم این بچه ها روی زمین می افتادند، اگه آروم حرکت می کردم منو میزدند،می گفتند:تند حرکت کن،نمیدونستم باید چه کنم... تا وقتی که رسیدیم دم مجلس اون ملعون هر چی این طناب رو میکشم دیدم این سلسله حرکت نمیکنه، بر گشتم دیدم عمه ی ما این دو دست رو انداخته تو حلقه ی در هی میگه: زینب کجا و مجلس حرام کجا؟...آی حسین....

صدا زد مهدی شو، ظرف آبی برداشت، خدمت امام عسکری، اما اینقدر این بدن ضعیف و نحیف شده، همه ی وجود امام رو فرا گرفته، بدن این آقا داره میلرزه، تا این ظرف رو آورد جلوی لب های مبارک امام عسکری،اینقدر این لب و دندان داره میلرزه، میگن: این ظرف دائم به لب و دندان های امام میخورد، نمیدونم بالاخره آب رو خورد یا نه؟ اما امام زمانِ ما چهار پنج سال بیشتر نداره، سر بابا رو به بغل گرفت،"دلت کجا رفت؟.." سر بابا رو بغل گرفت، اما این سر هنوز به بدنِ، قربون اون سه ساله ای برم، که اینقدر بهونه ی باباشو گرفت، یه مرتبه سر بریده ی بابا رو آوردند،گفت: بابا!:..

به جرم این که ندارم پدر،زدند مرا

مثل کی بابا؟....

شبیه مادرت در پشت در، زدند مرا

ای حسین....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 257 زمان : نظرات (0)

ای گِرد کاروان تو را حُسن مشتری 

بر خسروان گدای تو را نیز برتری

کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»

«ابن‌الرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری»

از امام جواد به بعد همه رو میگن:ابن الرضا، هم امام هادی رو میگن:ابن الرضا و هم به امام عسکری

خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی 

عبد دَر ِ تو را روشِ بنده‌پروری

یک آسمان ستاره زمین‌بوس آستان

صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری 

چشم دل میخواد ببینی ملائکه آسمان دارن دور ضریحش می گردن،آسمانی ها،ماه و ستاره و خورشید زائر حرمشن

پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را» 

از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری 

کی هستی آفا!؟

نام‌آوران برند به تجلیل از تو نام 

پیغمبران کنند به مهرت پیمبری

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت

فیض مسیح از دم بیمار بستری 

حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود

تو دیگر اَستی و دگرانند دیگری 

باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر 

بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری

دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را

در هشتم ربیع نخست از ستمگری

آقاجان!امشب شب یتیمی شماست،یا صاحب الزمان! این مردم هم اومدن برای شما گریه کنند،این مردم همونایی اند که دو ماه محرم و صفر قبل از هر روضه،قبل از هر گریه،اول گفتند:یا صاحب الزمان!. اول برای سلامتی شما دعا کردن،اول برای غصه های دل شما اشک ریختن،حالا به اعتقاد من اومدن این دو ماهه ی نوکریشون رو امشب شما مُهر بزنی،آقاجانم!مولا،مولا،اجازه بده بگم:آجرک الله یا بقیة الله

خیلی سخت گذشت امشب و فردا به امام زمان، یه جوری میخوام ناله بزنی،اگه الان سامرا  بودی،کنار حرمش. ان شاءالله نابود بشن دشمنانش،این ضریح جدید برده بشه نصب بشه،ما بریم ببینیم یه ضریح شش گوشه دیگه هم هست، از این غربت بیرون بیاد این حرم

روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی

جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب

جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری

چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی."ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟"دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه"

بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟

بیا میخوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته کردم

یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما،اما قربون دستای زخمی ِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن، تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند،"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت،حسین.....ای تشنه لب،حسین....

دو نگاهی که داشتم  همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم

نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 73
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 604
  • آی پی دیروز : 636
  • بازدید امروز : 4,471
  • باردید دیروز : 3,835
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 12,839
  • بازدید ماه : 12,839
  • بازدید سال : 1,327,872
  • بازدید کلی : 19,833,700